دست در دست خدا
01 دی 1395 توسط meshkot
خدایـــا …..
فاصله ی کوتاهیست … میان لبخند و اشک … که نامش زندگیست …..
و من سال هاست که به دور آن تمام تــنــهایی ام را طــواف می کنم …
و در انتظار بارانی از ناودان سکوتم هستم ….
خدایــــا … در آن هنگـــام که تمــــام بدنم درد می کند از دلتنگی …
جرعه ای صبر می خواهم ….
بیــا این روزها…. در حوالیه سکوت و تنهایی ام باش… دلم زخم هایی دارد که گاهی …
شبیه به یک بــغـض می شود لبخندم … بغضی که راه به جایی ندارد …
تنهـــا تو میدانی … که این روزها حس بودنم اندک شده
و تمام خستگی هایم بی طاقت شده اند ….
خداونـــدا …. تو نــشــانــم بــده راهــی که بهترین اســت …..